به نام خدای شهیدان و برای نفس مطمئنه حاج میرزا

 

در روزهای خلوت خیابان‌ها و سکوت دور از هیاهوی شهرها، عبور از نشئه دنیا و رسیدن به سر چشمه بقا، طعمی دارد از جنس طعم غریبی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها که تو حاج میرزا، ای رفیق خوب خدا، دیشب آن را چشیدی.

   انگار که ۳۵ سال با دو پای بریده و زخم پهلو و سرفه‌های شیمیایی مانده بودی که این نوع شهادت در سکوت را به ما نشان دهی. شهادت غریبانه و دفن شبانه و اصرار و تاکید برای نیامدن مردم یک شهر -که همواره متحدثان حسنت بودند- جگرم را در گار شهدای نهاوند سوزاند و ثانیه‌های خلوتم را پر از روضه کرد.

   دیشب، هر کس پیامی فرستاد، برایش نوشتم: نمی‌دانی چقدر سخت است دفن شبانه و غریبانه مردی که اقا تمنای دیدنش را داشت.

 

                

 

آقا هنوز تو را ندیده بود و فقط حدیث میانداری ابوالفضل گونه‌ات را در (آب هرگز نمی‌میرد) خوانده بود فرمود: اگر برای من ممکن بود پا می‌شدم می‌رفتم به همدان برای دیدن این مرد.

   این جمله را محسن مومنی برایم تلفنی گفت و من برای تو نقل قول کردم گفتی: با علی خوش‌لفظ بیا با هم برویم زیارت حاج حسین همدانی و از روح او استمداد بطلبیم.

   آن روز در گار شهدا علی خوش‌زخم از شدت درد حتی نمی‌توانست روی مزار خم شود و همانجا ایستاد همان نقطه‌ی که یک سال بعد مزار خودش شد و تو با آن دو پای مصنوعی‌ات خم شدی و صورت چسباندی به سنگ مزار، ما دو نفر با گریه تو گریه می‌کردیم که می‌خواندی:

ما تشنه یک جرعه سخاوت هستیم    

مشک تو هنوز آب دارد عباس

 

                

 

دیشب برای هزاران نفر که از خانه با اشک بدرقه‌ات کردند، شب سختی بود و شب راحتی بود برای تو که ۳۵ سال پیش مخاطب ندای ارجعی الی ربک شدی» و ماندی تا علم‌الهدی باشی در عصر دلتنگی‌ها.

   خداحافظ پهلوان ابوالفضل مرام روزهای رزم شلمچه و مجنون و فاو و مرصاد.

   حال که به سرچشمه بقا رسیدی سلام ما را به همه شهیدانی که خون قلبشان را نثار راه سیدالشهدا علیه‌السّلام کردند برسان. سلام همه تشنگان یک جرعه سخاوت را.

 

حمید حسام

  ۹۹/۱/۱۵  

 

 

​​​​​شهیدان علی خوش‌لفظ و حاج میرزامحمد سُلگی، و حاج حمید حسام

جانبازان شهید حاج علی خوش‌لفظ و حاج میرزامحمد سُلگی

و سردار قلم حاج حمید حسام

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها