۲۸ فروردین سالروز شهادت دیده‌بان بسیجی شهید علی جربان 

 


قصه چاه

 

کار قبضه‌چی‌ و دیده‌بان لازم و موم هم بودند اگر یکی درست کار نمی‌کرد، تلاش دیگری بی‌نتیجه بود. همین پیوندِ کاری، باعث رفاقت و پیوند دلی ما قبضه‌چی‌ها با دیده‌بان‌ها می‌شد.

   علی جربان دیده‌بان بود و من با قبضه‌های ۱۲۰ برای او آتش می‌فرستادم تا اینکه پس از چند شبانه روز خستگی و بی‌خوابی و مقابله با پاتک‌های زرهی و پیاده دشمن، جبهه آرام شد و ما به عقب برگشتیم.

   عقبه ما در رأس‌البیشه، شانه به شانه خلیج فارس بود امّا از آب خوردن بی‌بهره بودیم، علی گفت: سید کمک می‌کنی که اینجا چاه بکنیم تا به آب برسیم!؟»

   گفتم: قبضه‌چی‌ همیشه کنار دیده‌بان است، تو جان بخواه علی جان» 

   با همه خستگی و بی‌خوابی در شب‌های گذشته، خواب را بر خودمان حرام کردیم. آن قدر کندیم تا پس از ۶ متر به آب رسیدیم.

   خبر این چاه همه جا پیچید، و بچه‌هایی که تشنه یک جرعه آب گوارا بودند، از آن به بعد میهمان گاه و بی‌گاه این چاه شدند.

   فکر می‌کردم که با این خستگی اگر یک ماه بخوابم، باز کم است. دو، سه روز بیشتر آن جا نبودیم که گفتند: علی جربان به خط رفت.»

   من همان جا ماندم و هر بار کنار چاه می‌رفتم، یاد علی و عرق ریختن او برای کندن چاه می‌افتادم، مدتی بعد خبر رسید که علی جربان شهید شده است.


شناسنامه خاطره

راوی: سیدمحمد ، مسئول قبضه خمپاره ۱۲۰، گردان ادوات لشگر ۳۲ انصارالحسین علیه‌السلام 

زمان و مکان وقوع خاطره: استان بصره، کنار شهر فاو، فروردین ۱۳۶۵

زمان و مکان بیان خاطره: همدان ستاد لشگر شهداء، ۹۲/۱۲/۱۲


کتاب--------------------

       بچه‌های مَمّدگِره 


 شهید علی جربان

 

شهید علی جربان و مدافع حرم برادر حاج علی حاتمی

عملیات والفجر ۸


شهید علی جربـان

سمت راست: برادر علی بخش عربی فرمانده گروهان دوشکا 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها